عاقبت كسي كه امام را مسخره كرد!!!!!
روزهاي جاهليت همچنان مي گذشت، چهل روزي مي شد كه دل امام از ضمره شكسته بود كه غلامش به ديدار امام آمد.
امام، كريمانه احوالش را پرسيد و به او مهر ورزيد.
و از كار و بارش پرسيد و فرمود: از كجا مى آيى؟
غلام بي مقدمه، زبان گشود كه اربابم، ضمره از دنيا رفت و من اكنون ار مراسم خاكسپاري او مي آيم.
غلام تاب نداشت، گويا در دلش حرفي بود كه مي خواست سينه اش را شكافته و بيرون آيد.
مگر او چه ديده بود؟
هرچه بود او را وا داشت كه بي درنگ ادامه دهد كه: وقتى او را در گور گذاشتند و خاك ريختند، او به زبان آمد و فرياد مي زد.
من صدايش را مي شناختم، خود او بود، مثل وقتي كه زنده بود.
من صدايش را شنيدم كه مى گفت :
واى بر تو اي ضمرة بن معبد! امروز هر دوستى كه داشتى خوارت كرد و عاقبت رهسپار جهنم شدى.
جهنمي كه پناهگاه و خوابگاه ابدى توست .
غلام از آنچه ديده بود سخت بي تاب بود، امام آرام و خاموش، چنانكه گويا عاقبت ضمره، پيش چشمانش بوده و از قبل مي دانست!
آنگاه پندگيرانه از آنچه بر سر ضمره آمده بود فرمود: از خداوند مسألتِ عافيت دارم، زيرا سزاى كسى كه حديث پيغمبر صلى الله عليه و آله را مسخره كند، همين است .
نظرات شما عزیزان:
m
ساعت19:00---3 دی 1392
سلام مریم خانم.
وبلاگ زیبایی داری. مطالبت قشنگه. موفق باشی.
دوست داشتی به منم سر بزن.
وبلاگ زیبایی داری. مطالبت قشنگه. موفق باشی.
دوست داشتی به منم سر بزن.