نيايش امام سجاد(ع) در نماز شب

آفتاب درزنجير

نيايش امام سجاد(ع) در نماز شب

در مسير معرفت تو، صفت‌ها به گمراهي روند، و نعمت‌ها [پيش از بيان آنچه سزاوار توست] از هم گسيخته شوند، و خيال‌هاي دقيق و ظريف در پيشگاه عظمتت به حيرت افتند.
آري، تو آن خدايي كه پيش از هر چيز بوده‌اي و همواره خواهي بود؛ پاينده‌اي و از ميان نخواهي رفت.
من آن بنده‌ي كم‌كار و پُر آرزويم كه وسيله‌اي در دست ندارم، جز آنچه رحمت تو فراهم آورده، و رشته‌هاي اميدم از هم گسيخته، جز رشته‌ي اميدِ بخشش تو كه خود بدان آويخته‌ام.
طاعت من كم‌شمار است و بارِ معصيت تو بر دوش من بسيار. بخشايش در حقِّ بنده‌ات، اگر چه بد كرده باشد، بر تو دشوار نيست. پس مرا ببخشاي.
خدايا، علم تو بر كارهاي پنهان احاطه دارد، و هر امر پنهاني در برابر آگاهيِ تو آشكار است، و پيچيدگي‌ها و ريزه‌كاري‌ها بر تو پوشيده نيست، و رازهاي نهاني از تو مخفي نمي‌مانَد.
دشمن تو ـ كه از تو مهلت خواسته بود تا مرا به گمراهي فرا خوانَد و تو او را مهلت دادي، و براي گمراه كردن من از تو فرصت طلبيده بود و تو فرصتش دادي ـ اينك بر من دست يافته است.
آن دم كه از گناهان كوچكِ هلاك كننده و گناهان بزرگ فساد انگيز به سوي تو مي‌گريختم، مرا به زمين افكند، و چون خود را به معصيت آلودم و به كردار بدِ سزاوار خشم تو گشتم، لجام نيرنگ خود را از من برگرفت و با سخنِ كفرش با من رو به رو گرديد و از من بيزاري جست و بر من پشت كرد و برفت و مرا در بيابان گمراهي در برابر خشم تو تنها رها گردانيد و بر آستانِ عقوبتت به حالتي در افكند
كه نه شفيعي نزد تو از من شفاعت مي‌كند، و نه پناه دهنده‌اي مرا در برابر تو ايمني مي‌بخشد، و نه قلعه‌اي مرا از چشم تو پوشيده مي‌دارد، و نه پناهگاهي هست كه بدان پناه برم.
اين جا كه من ايستاده‌م، جايگاه كسي است كه به تو پناه آورده و در برابرت لب به اعتراف گشوده است. پس مبادا گستره‌ي فضل تو بر من تنگ آيد، و جامه‌ي عفو تو بر من كوتاه نمايد، و من نوميد‌ترينِ بندگانت باشم كه به سوي تو باز گشته‌اند، و بي‌نصيب‌ترينِ كساني كه با دلي پُر اميد به درگاه تو روي آورده‌اند. مرا بيامرز كه تو بهترينِ آمرزندگاني.
خدايا، تو مرا فرمان دادي و من فرمان نبردم، و مرا نهي كردي و من نهي تو را مرتكب شدم. انديشه‌ي بد، خطا را در چشم من بياراست و من بدان دست زدم.
هيچ روزي را روزه نبوده‌ام تا آن را گواه خود گيرم، و هيچ شبي را به شب بيداري صبح نكرده‌ام تا آن را پناه خود سازم، و هيچ مستحبّي را بر پاي نداشته‌ام تا به سبب آن در خور ستايش باشم. تنها به واجبات تو پرداخته‌ام، كه تضييع آنها مايه‌ي نابود است.
هرگز نتوانم با فضيلت يك كار مستحب، خود را به تو نزديك كنم، چرا كه بسياري از واجبات تو را ناديده انگاشته‌ام، و از امر و نهي تو پا را فراتر گذاشته‌ام و حرمت‌هايي را شكسته و گناهان بزرگي را مرتكب شده‌ام كه تو مرا از رسوايي‌هاي آنها به سلامت داشتي، و آن گناهان پوشيده مانْد.
اين جا كه من ايستاده‌ام، جايگاه كسي است كه خود را براي تو از گناه بر حذر داشته و بر خود خشمگين و از تو خشنود است. با دلي شكسته و نزار، و گردني كچ و پشتي خميده از بار سنگيني گناه، با تو رو به رو گرديده، در حالي كه ميان شوق به تو و بيم از تو بر جا ايستاده است،
و تو سزاوارتر كسي هستي كه بايد به او اميد بندد و از او بترسد و بپرهيزد. پس اي پروردگار من، چيزي را كه از تو اميد آن دارم، به من ارزاني كن، و از آنچه مي‌ترسم، پناهم ده، و از رحمت خود صله‌اي به من عنايت كن، كه تو كريم‌ترين كسي هستي كه از او نياز مي‌خواهند.
خدايا، همچنان كه در اين جهانِ گذرا، پيش چشم ديگر مردمان، با عفو خود بر گناهان من پرده افكندي و زندگي‌ام را از فضل و بخشش خود بياكندي، در آن جهانِ ماندگار نيز مرا در جايي كه گواهان مي‌ايستند و در محضر فرشتگان مقرّب و رسولان بزرگ و بزگوارت، و شهيدان و صالحان، از رسوايي پيش همسايه‌اي كه گناهان خود را از او پنهان مي‌كردم و خويشاوندي كه در كارهاي پنهانيِ خود از او حيا مي‌ورزيدم، در پناه آور.
پروردگارا، باور نداشتم كه ايشان رازِ مرا پوشيده دارند، اما اي پرودرگار من، مطمئن بودم كه تو مرا مي‌آمرزي. تو سزاوارتر كسي هستي كه مردم به او اعتماد مي‌كنند، و بخشنده‌تر كسي كه به او روي مي‌آورند، و مهربان‌تر كسي كه از او رحم و مهرباني مي‌خواهند. پس بر من رحمت آور.
خدايا، تو بودي كه مرا به صورتِ آبي پَست و بي‌ارزش از ميان استخوان‌هاي به هم فشرده‌ي پشت پدر و از گذرگاه‌هاي باريك، در تنگناي رَحِمي كه آن را با پرده‌هايي پوشيده داشته‌اي، سرازير كردي، و مرا از حالتي به حالت ديگر درآوردي، تا آن كه صورت مرا به كمال پرداختي و در پيكر من اعضا و جوارحي قرار دادي؛ همچنان كه در كتاب خود آورده‌اي: نطفه‌اي بود، سپس خونِ لخته‌اي، سپس گوشت جويده شده‌اي، سپس استخواني، و آن گاه بر استخوان‌ها گوشت پوشانيدي، و پس از آن، بدان گونه كه خواستِ تو بود، آن را آفرينشي ديگر بخشيدي.
تا چون نيازمند روزيِ تو شدم و از دستگيريِ بخشش تو بي‌نياز نبودم، از زيادتي خوردني و آشاميدنيِ كنيزت [مادرم] ـ كه مرا در اندرونش قرار دادي و در نهادِ رَحِمش به امانت گذاشتي ـ قوت مرا مقرّر داشتي.
اي پروردگار من، اگر در اين حالات مرا به چاره‌جويي خودم رها مي‌كردي و به نيروي خويشم ناگزير مي‌ساختي، هم تدبيرم از من كناره مي‌گرفت و هم نيرويم از من به دور مي‌ماند؛
اما تو همچون احسان كننده‌اي مهربان و با لطف، به فضل خود مرا غذا دادي، و از سَرِ احسان، اين كار را تا اكنون در حقِ من انجام داده‌اي. پيوسته از احسانِ تو برخوردارم و نيكي كردن تو با من سستي نمي‌گيرد. با اين همه، يقين من به روزي دادن تو چنان استوار نيست كه با فراغ دل به كاري پردازم كه پيش تو براي من سودمندتر است.
عنان اختيارم در دست شيطان است و او مرا به واديِ بدگماني و ضعف يقين مي‌كشاند، و من گله گزارم از اين كه شيطان براي من همنشيني بد است و نَفْسم از او پيروي مي‌كند. پناه مي‌برم به تو از چيره گشتن شيطان بر خود و به درگاه تو زاري مي‌كنم كه مكر او را از من بگرداني،
و از تو مي‌خواهم كه راه روزي جستن مرا آسان كني. ستايش براي توست كه در آغاز به ما نعمت‌هاي بزرگ بخشيدي، و به ما الهام كردي كه تو را بر احسان كردن و نعمت دادنت سپاس گوييم. پس بر محمد و خاندانش درود فرست و روزي‌ام را به آساني به من برسان، و مرا به آنچه قسمتم كرده‌اي راضي گردان، و به آن مقدار كه برايم مقرّر نموده‌اي خشنود كن، و آنچه را از جسم و عمر من كاسته مي‌شود، در راه طاعت خود قرار ده، كه تو بهترين روزي دهندگاني.
خدايا، پناه مي‌برم به تو از آتشي كه با آن بر هر كس تو را اطاعت نكند، سخت گرفته‌اي، و هر كس را كه به خشنودي تو محل نگذارد، بيم داده‌اي؛ آتشي كه روشنايي آن تاريكي، ملايم آن دردناك، و دورِ آن بس نزديك است؛ آتشي كه شعله‌هايش يكديگر را مي‌بلعند و در هم مي‌پيچند؛
آتشي كه استخوان‌ها را مي‌پوسانَد و ساكنان خود را آبِ جوش مي‌نوشاند؛ آتشي كه بر حال آن كس كه به زاري در افتاده نمي‌نگرد، و بر كسي كه از او مهر و لطف مي‌جويد، رحم نمي‌كند، و هرگز نمي‌تواند از عذاب كسي كه در برابرش فروتن گشته و تسليم او گرديده، چيزي بكاهد، بلكه با سوزنده‌ترين عذاب دردناك خود، و بدترين بيچارگي، به پيشواز ساكنان خود مي‌آيد.
پناه مي‌برم به تو از كژدُم‌هاي دهان گشوده‌ي آن، و مارهاي آن كه پُر صدا دندان بر دندان مي‌سايند، و نوشيدنيِ آن كه دل و روده‌ي ساكنانش را پاره پاره مي‌كند و قلب‌هايشان را از جاي بر مي‌كند، از تو مي‌خواهم كه راهي پيش پايم نهي كه مرا از آن آتش دور و واپس دارد.
خدايا، بر محمد و خاندانش درود فرست و به زياديِ رحمت خود مرا از آتش دوزخ در پناه آر، و به عفو نيكوي خود از در افتادن به ورطه‌ي گناه در امان‌دار و خوار مساز، اي بهترينِ پناه دهندگان.
خدايا، تو بندگانت را از بدبختي و سختي نگاه مي‌داري، و به آنان خير و نيكي عطا مي‌كني، و هر چه مي‌خواهي انجام مي‌دهي، كه تو بر هر كار توانايي.
خدايا، درود فرست بر محمد و خاندانش آن گاه كه نيكان به نيكي ياد شوند، و درود فرست بر محمد و خاندانش تا آن زمان كه روز و شب از پي هم آيند و روند؛ درودي كه رشته‌ي آن از هم نگسلد و در شمار نيايد؛ درودي كه هوا را بياكَنَد و زمين و آسمان را سرشار كند.
خداي تعالي بر او درود فرستد چندان كه خرسند شوند، و پس از آن بر او و خاندانش درود فرستند؛ درودي بي‌كران و بي‌پايان، اي مهربان‌ترينِ مهربانان.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ پنج شنبه 7 آذر 1392برچسب:, ] [ 15:35 ] [ مريم ] [ ]
مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه